کو راه فرار اقتصادی از زیر فشار اقتصادی
یک گردن خرد و خسته دارم با این همه بار اقتصادی
در بدو جوانی از من زار در رفته زوار اقتصادی
فریاد ز قبض و قسط و موجر دل! ای لت و پار اقتصادی
تا قبض رسد به دستمَ، انگار نیشم زده مار اقتصادی!
تنها نه منم چنین گرفتار خیل است خمار اقتصادی
از پیر و جوانمان در آورد اقساط دمار اقتصادی
این زندگی دو روزه ما را آویخت به دار اقتصادی
اهل ادب و هنر همیشه ماند به حصار اقتصادی
ماندم که چه بی بخارهایی دارند بخار اقتصادی
ای مطرب عشق، عشق کافی است بنواز سه تار اقتصادی!
بیکار نمان، بیا و بگذار ما را سر کار اقتصادی
با وعده بیا که کرده عادت گوشم به شعار اقتصادی
یارب چه شد آن هزار میلیارد در گرد و غبار اقتصادی؟!
به به که فلک چه ماستهایی دارد به تغار اقتصادی
عرض ادب و سلام داریم ای یکه سوار اقتصادی!
مثل زن حامله عزیزان دارند ویار اقتصادی
در مکتب روزگار خواندم درس بسیار اقتصادی
بابای کسی که آب و نان داد او دارد انار اقتصادی
در نزد خدا فقط مساوی است دارا و ندار اقتصادی
حتی شده عشق و عاشقی هم یک جور قمار اقتصادی
کافی است جناب ترک میرزا... این داد و هوار اقتصادی!
مهدی دانش