چو روحي چو جاني به تن بربري
ترا عاشقم كاملاٌ !ببري
سحر چون بر ايد بلند افتاب
به فرياد گويم كه زن: بربري
قدر بربري سفت جانانه اي
و مردانه دندانشكن بربري
چنان طول و عرضي كه از شهر ري
همي سق زنم تا به كن بربري
بياور دو تن خامه از شير گاو
كه با ان زنم بر بدن بربري
به دستان لاغر دو دانه لواش
به دستان مرد خفن بربري
خورد يك تاميلي به تانزانيا!
به هيماليا هم شمن!!! بربري
و ادم هم از اول ادم نبود
به او داده شد در عدن بربري
دو علت شد اسكندر ايران گرفت
يكم بربري دوماٌ بربري!
و ماركوپلو از چه مشهور گشت
كه اورده بود از ختن بربري
چه رازي پس وزنه برداري است؟
ببين زير آن پیرهن بربري
و آن هد زني كه زدستي ركورد!
خورد قبل هر هد زدن بربري
ترا وقت عاشق شدن بوي رز
مرا بوي عاشق شدن بربري
مرا لاي يك بربري دفن كن
كه گردد مرا چون كفن بربري
دلم سخت اشفته از روزگار
برايم بخوان يك دهن بربري!!!!!!!
نادر ختایی